کتاب عهدی
|
|
1 |
اگر افق اعلی از زخرف دنيا خاليست ولکن در خزائن توکّل و تفويض از
برای ورّاث ميراث مرغوب لا عدل له گذاشتيم گنج نگذاشتيم و بر رنج نيفزوديم
ايم اللّه در ثروت خوف مستور و خطر مکنون انظروا ثمّ اذکروا ما انزله الرّحمن
فی الفرقان "ويلٌ لکلّ هُمزةٍ لمزة الّذی جمع مالاً وعدّده" ثروت عالم را وفائی نه
آنچه را فنا اخذ نمايد و تغيير پذيرد لايق اعتنا نبوده و نيست مگر علی قدر معلوم
|
2 |
مقصوداين مظلوم از حمل شدائد و بلايا و انزال آيات و اظهار بيّنات اخماد نار
ضغينه و بغضا بوده که شايد آفاق افئده اهل عالم بنور اتّفاق منوّر گردد و بآسايش حقيقی فائز و از
افق لوح الهی نيّر اين بيان لائح و مُشرق بايد کلّ به آن ناظر باشند ای اهل
عالم شما را وصيّت مينمايم بآنچه سبب ارتفاع مقامات شماست بتقوی اللّه تمسّک
نمائيد و بذيل معروف تشبّث کنيد براستی ميگويم لسان از برای ذکر خير است او را
١٣٥
بگفتار زشت ميالائيد عفا اللّه عمّا سلف از بعد بايد کلّ بما ينبغی تکلّم
نمايند از لعن و طعن و ما يتکدّر به الانسان اجتناب نمايند مقام انسان بزرگست
چندی قبل اين کلمه عليا از مخزن قلم ابهی ظاهر امروز روزيست بزرگ و مبارک
آنچه در انسان مستور بوده امروز ظاهر شده و ميشود مقام انسان بزرگست اگر
بحقّ و راستی تمسّک نمايد و بر امر ثابت و راسخ باشد انسان حقيقی بمثابه آسمان
لدی الرّحمن مشهود شمس و قمر سمع و بصر و انجم او اخلاق منيره مضيئه مقامش
اعلی المقام و آثارش مُربّی امکان
|
3 | |
4 | |
5 | |
6 | |
7 |
١٣٦
مظاهر حکم و مطالع امر که بطراز عدل و انصاف مزيّنند بر کلّ اعانت آن نفوس
لازم طوبی للامراء و العلمآء فی البهاء اولئک امنائی بين عبادی و مشارق
احکامی بين خلقی عليهم بهائی و رحمتی و فضلی الّذی احاط الوجود در کتاب اقدس در
اين مقام نازل شده آنچه که از آفاق کلماتش انوار بخشش الهی لامع وساطع و مُشرق است
|
8 | |
9 |
وصيّة اللّه آنکه بايد اغصان و افنان و منتسبين
طرّاً بغصن اعظم ناظر باشند انظروا ما انزلناه فی کتابی الاقدس اذا غيض بحر
الوصال و قضی کتاب المبدء فی المآل توجّهوا اِلی من اراده اللّه الّذی انشعب من
هذا الاصل القديم مقصود از اين آيه مبارکه غصن اعظم بوده کذلک اظهرنا الامر
فضلاً من عندنا و انا الفضّال الکريم قد قدّر اللّه مقام الغصن الاکبر بعد
مقامه انّه هو الآمر الحکيم قد اصطفينا الاکبر بعد الاعظم امراً من لدن
عليم خبير
|
10 | |
11 | |
12 |
بگو ای عباد اسباب نظم را سبب پريشانی منمائيد و
علّت اتّحاد را علّت اختلاف مسازيد اميد آنکه اهل بهآء بکلمه مبارکه قل کلّ من عند اللّه
١٣٧
ناظر باشند و اين کلمه عليا بمثابه آبست از برای اطفاء نار ضغينه و بغضاء که در
قلوب و صدور مکنون و مخزون است احزاب مختلفه از اين کلمه واحده بنور
اتّحاد حقيقی فائز ميشوند انّه يقول الحقّ و يهدی السّبيل و هو المقتدر العزيز الجميل
|
13 | |
14 |
Saturday
کتاب عهدی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment