Wednesday

هُو اللّه


هُو اللّه
ای مسجون محزون،
آشفته مباش و آزرده مگرد پژمرده منشين و افسرده مباش
زيرا زندان بمحبّت آن يار بی‌نشان ايوان گردد و سلسله زنجير سجن يوسفی شود چاه اوج ماه گردد و تنگنای حبس صحرای جانفزا شب و روز بنفحات گلشن تقديس همدم باش و بياد بلايا و محن جمال قدم مشغول شو آنچه را آن دلبر مهربان در مدّت مديده کشيده ما در ايّام عديده تحمّل نتوانيم و از ديده خون بباريم تو حمد کن خدا را که در حبس در سبيل حقّ زجر ديدی و ببلايا و محن مبتلا گشتی ايّام راحت بگذرد و نتيجه‌ئی نبخشد امّا هر دقيقه که در سبيل الهی زجر کشيده شود آنرا نتائج غير متناهيست و عليک التّحيّة و الثّنآء
ع‌ع

No comments:

Post a Comment